یک خبر خوب

آخرین مطالب

امکانات وب

سه ماهگی

سلام بابایی

هنوز آبجی بهارت خبر نداره و خیلیای دیگه

قربونت بشم خوب باش

سرحال و خوشحال و خندان

فردا میریم دکتر

دوباره با سونو میبینمت

میخوام قبراق و سرحال باشیا

دوست دارم بابایی

+ نوشته شده در دوشنبه بیست و سوم بهمن ۱۳۹۶ ساعت 10:32 توسط پدر |

یک خبر خوب...

ما را در سایت یک خبر خوب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zendegi-to-zibast بازدید : 121 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 20:10

سلام عزیزمجمعه 29 دی 91 عصر بود که از دسشوئی آمدی بابابعد دیدم مامانت داره صدام میکنهمیگه بابا جونش بیاببین بهار شلوارش خودش پوشیدهآره عزیزمیعنی دقیقا وقتی یکسال و هشت ماه و سه روزت بودخیلی ماهی بابامیگی شلوار دربیارییعنی دربیارهروقت میام خونهبا شلوار بیرون و جورابمزود میگی باید دربیارمعصرها وقتی میام خونه معمولا خوابیبعد که بیدار میشیمامان جونت صدا میزنیدیروز من امدم تو اتاقتا من دیدی بلند شدی رو تختتگفتی سلامانگار همه دنیا رو بهم دادنددوست دارماینم تازه یاد گرفتی و میگیقربونت بشه باباییعزیز دلم یک خبر خوب...ادامه مطلب

ما را در سایت یک خبر خوب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zendegi-to-zibast بازدید : 129 تاريخ : سه شنبه 5 دی 1396 ساعت: 11:26

سال نو مبارک

سلام عزیزمببخشید خیلی وقته برات ننوشتمامروز ۱۹ فروردین ۹۲ عزیز دلم صبح آمدی پیشم گفتی درددستت رو دندونت بودگفتم بابا جون درد؟ کجات؟گفتی دندونم دردگفتم دهنت باز کنقربونت بره بابادیدم یه دندون جدید داری درمیاریگفتم عزیزم برو به مامان بگوصلوات بفرسته خوب شیمبارکه بهار عزیزممبارکبعدشم با ماشین آقاجون آوردمتون خونه مامان جونتو با مترو آمدم سر کارمیدونی که من و زینب جون خیلی دوست داریمراستی ۷ روز که خانم شدی بزرگ شدیماه شدیآره عزیزم ۷ روز که دیگه شیر مامان عزیزم نمیخوریقربونت بره بابایی یک خبر خوب...ادامه مطلب

ما را در سایت یک خبر خوب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zendegi-to-zibast بازدید : 175 تاريخ : سه شنبه 5 دی 1396 ساعت: 11:26

جشن تولد

سلام عزیزممیدونم خیلی وقته برات ننوشتمخیلی بابای خوبی نیستماین کار باید هر هفته انجام بدمولی خوبحالا بگم اینا رو قربونت برم پنجشنبه برات یه جشن تولد گرفتیمالبته ۱۱ روز زودتر آنم چون مهمونامون از قم آمده بودند بعدش خیلی خوشحال شدیمچون روز بعد از تولد حضرت زهرا س بودالبته برای شب تولدت عزیزم برنامه ها داریمنگران نباشدیروز یعنی جمعه ۱۳ اردیبهشت برای اولین بار گفتی مثلاداشتیم بازی میکردیمگفتی میخواهی بری بازار خرید کنیبعد گفتی مثلاقربون ادبیات قشنگتخیلی دوست دارم یک خبر خوب...ادامه مطلب

ما را در سایت یک خبر خوب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zendegi-to-zibast بازدید : 170 تاريخ : سه شنبه 5 دی 1396 ساعت: 11:26

سلام بابایی

امروز 28 خرداد

خیلی اتفاقای زیادی افتاده

روحانی شد رییس جمهور

ولی اینا یه طرف

بهار بابا یه طرف

بابایی بزرگ شدی اما نه تو قد و وزن

وزنت که شده 9600

قدتم که همون 83 مونده

بسکه بابا هیچی نمیخوری و ماشالله بهت بشه

همش میجنبی

راستی 7-8 روز پیش برای اولین بار تو زندگیت دعوات کردم

آخه بابایی یه عادت بد پیدا کردی

موهای مامان عزیزم میکشی

یا چنگ میزنی بعدش فک میکنی این یه بازیه

و می خندی

قربونت بشه بابا اینکار بد

دیگه نکن

باشه عزیزم

میبوسمت

یک خبر خوب...

ما را در سایت یک خبر خوب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zendegi-to-zibast بازدید : 144 تاريخ : سه شنبه 5 دی 1396 ساعت: 11:26

اولین حدیث

اولین حدیث سلام عزیزم شب جمعه این هفته مورخ 92/4/6 خونه مامان جمیله بعد از دعای کمیل بچه ها شروع کردند به حدیث خوندن بعد من گفتم بابایی بیا تو هم بخون آمدی و یه چیز نامفهوم گفتی و دویدی بغل مامان عزیزت همه برات دست زدن آقاجون بغلت کرد و بوسید خوشت آمد کاغذ از جیب من برداشتی و وایسادی که خونه پدریمون نجف را بخونی عمو جواد داشت حرف میزد هی میخواستی بخونی من میگفتم بابایی صبر کن عمو جواد حرفش تموم شه وسطاش خسته شدی به عمو جواد اشاره کردی و گفتی حاجاقا یعنی بسه خیلی با حال بود بعد از عمو جواد چند بار خونه پدریمون نجف رو خوندی خوشت آمده بود عزیزم به زور بی خیال شدی برای هفته بعد این حدیث یاد گرفتی ذکر علی عبادت که میگی ذکر علی عبابت قربونت برم عزیزم خیلی دوست داریم + نوشته شده در یکشنبه نهم تیر ۱۳۹۲ساعت 11:32 توسط پدر | یک خبر خوب...ادامه مطلب

ما را در سایت یک خبر خوب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zendegi-to-zibast بازدید : 156 تاريخ : سه شنبه 5 دی 1396 ساعت: 11:26

سلام با شرمندگی

سلام عزیزمببخشید هزار هزار میلیون بارخیلی وقته برات ننوشتمامروز روز عرفه استبرات بهترینها را آرزو میکنمباباجوندیشب برات یه کفش خریدیم بعدشم رفتیم عطاویچ شام کفشت خوردیمجالبش اینجاست که کفشت 24 تومان شد و شامش 30 قربونت بشه باباییچند تا شعر کامل حفظ شدی و می خونیکه ماهترینشون شاه میاد با لشکرشخدم و حشم پشت سرششاهزاده ها دور و برش دخترم بخواد واسه پسرشآیا بدمآیا ندمبهارمیدونی که بهار زندگیمونیدعا کن همه مشکلاتمون حل شهراستی هفته پیش اولین سفرت با مامان عزیزم بدون من رفتیدسه شنبه صبح رفتید قم تا جمعه شبروزای بی بهار و زینب سخت بودندبعدا برات می نویسم یک خبر خوب...ادامه مطلب

ما را در سایت یک خبر خوب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zendegi-to-zibast بازدید : 150 تاريخ : سه شنبه 5 دی 1396 ساعت: 11:26

سلام بر عزیز دل بابا

سلام بر دختر قشنگمامروز ۶ صفر ۱۸ آذر ۹۲ شما با مامان عزیزم رفتید مهمونی خونه مامان یاسینانشالله که مثل همیشه دختر خوبی باشی و بهتون خوش بگذرهبابایی روزها و ماهها میگذرند و هنوز من منتظر سه اتفاق خوبماولیش در مورد خونه استدومیش درباره دکتری باباییه و سومیشم کار باباخدا هر سه تاش برامون به زودی درست میکنهبهار بابا ناخنت دو هفته پیش افتادعکسش برات انداختممامان عزیزم هم ناخنت برات تو یه کیسه کردهاگه بشه یادگاری نگهش داریمیادت بابایی با هم رفتیم ژشت بام که آب کولر خالی کنمشما با فولی کولر رانندگی کردیو ناخنت گیر کرد بین تسمه و فولیخیلی دردت گرفتو دو سه هفته بعدش خونه مامان جونت بلند شد ناخنتفکر کنم سه هفته هم بسته بودیم روشتا اینکه افتادراستی یه روزم دوستای مامان عزیزم ناهار خونه ما بودند شبش با هم رفتید شهر بازی خیلی بهتون خوش گذشته بودراستی با هم چند تا بازی میکنیم یکیش نن جونیکیش من زنبور میشم شما عسل یک خبر خوب...ادامه مطلب

ما را در سایت یک خبر خوب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zendegi-to-zibast بازدید : 169 تاريخ : سه شنبه 5 دی 1396 ساعت: 11:26

اولین دندان لق

سلام عشقم قربونت بشم بابایی امروز فهمیدیم اولین دندان نیشت لق شده یکشنبه 14 آذر 1395 خیلی خوشحال شدیم همه هم من هم شما هم مامان گفتم مامان زنگ بزنه دکترت بپرسه چیکارش کنیم حداقل تا عروسی دایی محسنت بمونه تو عکسا بی دندون نباشی ای جونم بابایی میبینی دنیا چقد زود میگذره و ما قدر روزهامون نمیدونیم وقتی فک میکنم میبینم چقد حیفه که من از همه زمانهام خوب استفاده نمیکنم بابایی دخترم عاشقتم میدونی که بابا دوتا عشق داره یه بازی با هم میکنیم وقتایی که تو ماشین هستیم من میگم باباجون چنتا عشق داره تو میگی یکی بعد قلقلکت میدم میگی دوتا میگم اسماشون بگو با کلی خنده و شادی وای بابا الان که فک میکنم این روزا دارن تموم میشن غصم میگیره فک میکنم بزرگ میشی دعا میکنم همینجوری با هم خوب باشیم منکه دوست دارم همینجوری تو هم منو دوس داشته باشی وای بهار خدا کنه از این روزا بهترین استفاده ها رو بکنیم فدات یک خبر خوب...ادامه مطلب

ما را در سایت یک خبر خوب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zendegi-to-zibast بازدید : 193 تاريخ : سه شنبه 5 دی 1396 ساعت: 11:26